سلام سلام
صبح که نه ظهر يک روز پاييزي تون بخير!!!
امروز يک روز آلوده ي پاييزي است که در ان مدارس و يوني ها تعطيلن و هميسرجان و ساير کارمندان هم که دودشش دارن نا تعطيلن
من و بي بي جان در منزل به سر مي بريم
کلي از صبح بازي نموديم کلي هم بهونه هاي بي بي جان رو به جان خريده و پذيراي لوسي لوسي کردن و هي گريه زاري که نخوابم و چرا خوابم مياد و . اينا بوده ايم
به به داديم و ماما ماما نمود يه عالمه و کله قند و نيات و عسل رو تو دل من آب نمود
و بالاخره خسبيد تا من بتونم ييه ديقه نشيمنگاه همايونيم رو بزارم زمين
خدايا جان ممنونم شکرت
آخ کمرممممممممممم
آخيييييييييش
خوب حالا اومدم دو کلوم بحرفم
دلبرجانم روزا به دلبري و وروجک بازي مي پردازه کم کم بازي ها رو خودش انتخاب ميکنه شديدا به سيم و موبايل و البته عکس و فيلم خودش عشق مي ورزه و با تلفن هم عشق ميکنه
وختي زنگ موبايل يا تلفن رو مي شنوه اون چشماش برق خوشالي ازش فواره ميزنه بيرون و هرجا باشه با عجله مي دوعه مياد انگار با ايشون کار فوري دارن و ايشون منتظر تلفن اورژانسي بوده خخخ
آهان از اول هفته هم مراتب عشق و علاقه خود رو به باز شدن در يخچال نشون مي ده و در يخچال که باز ميشه از هر جا پرواز ميکنه مياد اونم با خنده هاي ذوقولي و . که آدم دلش ميخاد بپره گاز گازيش کنه
در مورد عخشم هم بايد بگم که مشغول درس و مخش و ارائه و دلبري از اساتيد و بچه درس خون بازي و اين حرفاست
از احوال اينجانب هم اگر خواسته باشيد بايد به عرض برسونم که در مجموع بدک نمي باشم و به همه سلام مي رسونم و احوال پرس همگي هستم
دلم يه استراحت طولاني و بي دغدغه مي خاد و همچنين شاپينگ تراپي و پارک و طبيعت و پاييز تراپي
روزهايي که سرکارم که از 6 صب بيدار ميشم و حاضر ميشم ميرم و کتلت ميام خونه و به بي بي داري و غذا دادن و تميزکردن و لالا اوندن بي بي مي گذره و سپس فاز رسيدگي اندک به منزل و شام و رست و لالا
روزاي غير کاري هم باز 6 صب بي بي جان برپا ميده و بيدارم ميکنه و ديگه عمرا نمي خوابه تا انتقام نبودنم رو بگيره
من آه چقد خوابم مياد و قيافم بخواب بچه جونه و قيافه وي پاشو پاشو کوچولو از پنجره نگا کن خورشيد داره ميتابه ( که البته اون وخت صب خورشيد هنوز در اون يکي نيم کره مشغوله !!! اما وي نظرش اينه که بهتره يه ساعت زودتر به استقبال خورشيد خانوم بريم!!!)
به همه تلاش و کوشش بي شائبه ي من براي خوابوندن دوباره لبخند معني داري حواله نموده و پس از نيم ساعتي تعقيب و گريز وختي ديگه هيچ اثري از خواب در هيچ کدوممون باقي نموند ميپريم پايين از تخت و روز رو آغاز مي نوماييم.
قوربونش برم که سحر خيزه و دوس داره روزش زود شروع بشه و متاسفانه درک و تصوري از شدت کتلتي و لهيدگي من نداره!!!
از لحظه اي که ميايم بيرون از رخت خواب فرايند و پليس بازي و تعقيب و گريز مجددا آغاز ميشه و منو وي يک سره در تعقيب هم هستيم يا من دنبال اوشون تو سوراخ سمبه هاي خونه يا اوشون دنبال اينجانب در آشپزخونه و سرويس بهداشتي
خلاصه که يکسره مشغول ايجاد هيجان و سکته دادن اينجانب هستن
اوه همين الان بيدار شد و اومدم برم سروختش که خيلي شيک پام که خواب رفته و بي حس شده بود پيچ خورد و پخش زمين گشتم خدايا جانم؟!!! حواست کجاست؟!!!
خدا رو شکر خوابيد
و خدا رو شکر هنوز اين پست نپريده و به فنا نرفته با اجازه ارسال مي نومايم
درباره این سایت