اين روزها ذهنم درگير مهاجرته.علت اصليش هم سيخ زندناي همسرجانه
يه خورده به خاطر بي بي جان
تو ذهنم يه عالمه فکر وول ميخورن
نميدونم چه تصميمي بايد گرفت و چه کاري اصن درسته
درسته کسي همه وابستگي هاشو رها کنه و راهي ناشناخته رو در پيش بگيره؟
خيلي پيچيدست و فراهم کردن مقدمات کار سختيه و خيلي پيچيدست تازه با وجود بي بي جان همه چي سخت تره چون وختي عملا براي مطالعه و فراهم کردن مقدمات نميمونه
نميدونم والا
حالا اون بخشش به کنار
چطور دلبستگيامونو بزاريم و کوچ کنيم؟ خانواده؟
خونه و هوم
نميدونم
درباره این سایت