واي خدايا جان امروز دوباره تونستم بيام
عليرغم اينکه اصلا تمرکز ندارم ولي گفتم بيام بگم اينکه من از روز ولن چيزي نمينويسم دليل نميشه ما اين روز رو گرامي نمي داريما
ولي خوب چون همسرجانم معتقده که هر روز روز عشق و هر روز منه!!!! يني در اين حد لاو تو لاو طور مثلا ! اينه که من چيزي در موردش نمي نويسم
دوس ميداشتم امسال که روزم هم روز زن و هم روز مامي و هم دم ولنتاينه يه خورده متفاوت باشه و همسرجانم يه حرکتي بزنه که يه خورده خاطره انگيزش کنه ولي متاسفم که نشد نمي دونم ولي به نظرم حيف شد چون هيچ سال ديگه اي نيس که من اولين روز مادرم باشه و اين فرصت از دست رفت متاسفانه حتي دريغ از يه عکس!!! خوب يه مشغوليت هاي ذهني اي داره که منم بهش حق ميدم درگيرش باشه ولي نه ديگه در اين حد که . ميشد دو تا شاخه گل از طرف خودش و بي بي جان بهم هديه بده يا مثلا يه کيک يا شيريني يا هر چيز کوچيکي که حداقل اين روز رو با روز قبل يا بعدش يه اپسيلن متفاوت کنه .بي خيال
البته بگم اگر فک ميکنين من از اون آدما هستم که فکر ميکنم يکي ديگه بايد کاري کنه که منو خوشحال کنه و خودم کاري براي خودم نمي کنم سخت در اشتباهيد اگر دستم به بي بي جان بند نبود يا حتي هوا ايمقدر سرد نبود که ميشد دو تايي با بي بي جان بزنيم بيرون و بچرخيم و خودمون رو خوشحال کنيم حتما اين کارو مي کردم ولي دستم بند بي بي جان بود و نشد که خودم روزم رو گرامي بدارم و از اين بابت هم يه کم دلگيرم ولي به زودي روزم رو گرامي ميدارم شايد اگرکسي ياشه که بي بي جان رو براي مدت کوتاهي پيشش بزارم و خيالم از بابت اوشون راحت باشه
اي واي يه کم غصه ناک شدم اينا رو نوشتم
گلايه اي نيس فقط نوشتم که از تو ذهنم بيان بيرون حس و حالم رو خواستم ثبت کنم همين
بازم بگم مراقب سلامتي تون باشين يا اينکه مراقبين؟!!!
درباره این سایت