سلام
آخرين روز سال 98
روز ابري و افتابي و باروني و براق و درخشان از نيمه گذشته بي بي جان و همسر جان خوابن
ناهار قيمه از فريزر و برنج هم در حال دميدن و سيب زميني در حال سرخ شدن و مواد کيک آماده براي فردا
منم چاي ريختم و نشستم کنارشون دارم يادداشت ميکنم
خداياجانم براي همه چيز ممنونم هزار هزار هزار بار هم کمه خودت به بزرگيت ببخش ناتوانيه منو در شکر کردن
بغلت ميکنم و ميبوسمت براي همه چيز
براي بي بي جانم براي همه لحظه هايي که برامون آفريدي کنارش براي همين لحظه که بيدار
درباره این سایت